حوصله ام از این دختره که این بالا ایستاده و می خواهد ماه را بگیرد، سر رفته! باید پاکش کنم.. خسته شدم از دیدن هر روزه اش. فقط نمی دونم بعدش چی بذارم جاش!
یه نگاشی کشیده بودم خیلی وقت پیش ها ولی خانوم شیما دعوام کرد که چرا با آبرنگ رنگ کردم و گواش مالید روش و همونجوری موند بدون اینکه ریخت و قیافه اش را درست کنم. الان هم نمی دونم کجاست.
Thursday, June 26, 2008
Posted by Donya at 6/26/2008