فکر کنم باید بالاخره این واقعیت را قبول کنم که سرما خورده ام و شدتش بیشتر هم می شود و این گلو دیگر گلو نمی شود با اینهمه درد.. و سری که هی سنگین تر می شود!
بعد من در کمال پررویی حتی قرص هم نمی خورم، آب نمک قرقره نمی کنم و منتظرم همانطور که سرما آمده خودش مرا خورده، خودش هم مرا پرت کند بیرون و برود یکی دیگر را بخورد و کاری به من نداشته باشد!
انتظار بیجایی ست که سرماخوردگی خودش خود به خود خوب شود؟ نمی شود آیا؟ چرا آخه؟ یعنی واقعن چرا؟
بعد من در کمال پررویی حتی قرص هم نمی خورم، آب نمک قرقره نمی کنم و منتظرم همانطور که سرما آمده خودش مرا خورده، خودش هم مرا پرت کند بیرون و برود یکی دیگر را بخورد و کاری به من نداشته باشد!
انتظار بیجایی ست که سرماخوردگی خودش خود به خود خوب شود؟ نمی شود آیا؟ چرا آخه؟ یعنی واقعن چرا؟
0 comments: