Sunday, November 2, 2008

و خدا کلاج را آفرید

.. من امروز فهمیدم کلاج! چه نقش مؤثری می دارد و چقدر این پای چپ من بهش عادت کرده.. که وقتی به اندازه ی یک دقیقه پشت فرمون یه ماشین دنده اتوماتیک نشستم، در یک خیابان شلوغ و پر تردد شهر که همه ی ملت هی بالا و پایین می رفتن تو اون خیابون و ما هم اصلن بیکار نبودیم!! .. چنان گندی به یادگار گذاشتم که شکوفه خودش را می زد و نفرین می کرد که باعث شده آبروی یه عمر رانندگی من بر باد بره..
اونوقت منم بی خیال و در حال انفجار از خنده هی بهش دلداری می دادم عزیزم هیچ اتفاق مهمی نیفتاده! تو رو خدا به منم رانندگی یاد بده و یه وقتی برای تعلیم بذار..
:دی :دی