دیشب با یه صدای گرومب همه از جا پریدیم و کمی بعد بابا اومد. از پله ها افتاده بود.
مامان می پرسید سالمی؟ چیزیت شده؟ خوبی؟ چطور افتادی؟
دینا می گفت جاییت نشکسته؟
بابا سرش را به علامت منفی تکون داد..
دینا دوباره می پرسه مطمئنی؟
بابا گفت سرم خورد به پله..
مامان می گه سرت؟! و سر بابا را چک می کنه که آثاری از شکستکی و زخم نیست.
دوباره می پرسه الان ما رو می شناسی؟!
Saturday, January 12, 2008
Posted by Donya at 1/12/2008
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
1 comments:
khoda ro shokr ke chizishun nashod .