Tuesday, April 22, 2008

اندر حکایت جماعت بیکار یا بیمار

قضیه از اول که مضحک بود و حالا دوز خنده اش مدام بالاتر می رود! اینکه یکی به آدمی که بیشتر از یک سال پیش دوستیمان تمام شده، ای میل بفرستد و بخواهد بدی مرا بگوید به اندازه ی کافی مضحک هست.. خب که چی؟ گیرم که آن آدم باور کند من هر روز با یکی بوده ام و هستم! فقط یه ذره به تاریخ هایی که عنوان می کند دقت کند همه مربوط به بعد از اتمام دوستی ماست و زندگی من ربطی بهش ندارد.
در بیکاری ملت اگر شک داشتم، حالا می توانم یقین حاصل کنم. یعنی حالا که دور هم هستیم حسابی می توانیم بخندیم و از خنده دل درد بگیریم حتی!!
آن از دوست مشترکی که برای تحریک من !! و یا هر دلیل دیگری.. جریان خواستگاری دوست سابق من و دوستی اش را عنوان کرد. که شنیده ها حاکی ست که متأسفانه دروغ مصلحتی (کدام مصلحت؟!) بوده و حقیقت نداشته.. وگرنه بدم نمی آمد آقای الف مزدوج شود و همان سالی یکبار هم یادی از من نکند.
این هم از آدم بیکاری که وقت می گذارد تا آقای الف را به راه راست هدایت کند و پته ی دنیا را بریزد روی آب. احیانن اینجا را هم می خوانی؟! قربان دستت یه چند تا جُک دست اول هم اگر داری رو کن تا بیشتر بخندیم.
خدایی اش جالب ست.. یادش که می افتم خنده ام میگیرد. شما کاری؟ باری؟ چیزی ندارید که دنبال من راه افتاده ای و مدرک جمع کرده ای؟ یه چند تا از آن فیلم و عکس هایی که می گویی را رو می کردی تا منم آشنا بشم با این جماعتی که باهاشون خوابیدم..
آقای س.ش و F و B را می تونم حدس بزنم.. ALEF و h.r را نفهمیدم.. یعنی کیا می تونن باشن؟! :))

اصلن نیازی به هیچ بنا بشری نیست که این رابطه ی تمام شده را بخواهد خراب کند. تمام شده می فهمی یعنی چه؟ یعنی تمام شده! دنیای آقای الف مرده! از چهلم و سالگردش هم گذشته.. نیازی به نبش قبر نیست! دلسوزی هایتان را نگه دارید برای خودتان لطفن!

با تشکر

1 comments:

Anonymous said...

halam az in jur adama be ham mikhore