Friday, April 25, 2008

دوست دارم یک دفتر بردارم و بنویسم. نه از روزمره، از تخیلاتم بنویسم.

انگار از خیلی قدیم پیش ها روی جلد دفتر، کتاب خواهرا و یا صفحه ی اولشون اسم خواهر مربوطه را من می نوشتم!
یه دفتر لغت انگلیسی پیدا کردم مال دیناست و دست خط من روشه! تقریبن هم کج و کوله ست! احتمالن فکر می کردم خیلی خوش خط هستم!!

امروز چشمم خورد به مرشد و مارگاریتا که چند ماه پیش نصفه ولش کردم. زیر کتاب های دیگه دفن شده بود. فعلن گذاشتم همونجا بمونه!

احساس امنیت ندارم نسبت به کاغذ. همه وسیله های زندگی من تقریبن ولو هستن توی اتاقم و همین امکان خونده شدن را می ده. شاید برای همینه که هیچ وقت روی کاغذ نمی نویسم.

یک لاک سبز- آبی پیدا کردم و ناخن هام را رنگی کردم! همیشه پاک کردن لاک های نصفه نیمه روی ناخن هام سخت ترین کار بود برام و انقدر می موند تا خودش محو می شد. همین دلیل خوبی بود برای اینکه هیچ وقت لاک نزنم به ناخن هام!!
حتی عروسی مینا و نامزدی مهسا هم یادم رفت. ولی از چند هفته پیش که یک لاک جدید خریدم، از سختی این کار هم کاسته شده انگار! هر دو، سه روز دنبال یه رنگ جدید می گردم. تنوع جالبیه!

0 comments: