گفت کارتون می ذاری؟ می گم اوهوم! لیلو و استیج را دیدی؟ گفت نه..
شروع که شد یادم افتاد زیرنویس داره این! حالا یه بچه ی 6- 5 ساله چجوری بخونه اینها رو؟
نشستم کنارش و به جای تمام شخصیت ها حرف زدم! ته گلوم می سوخت از قبلش و سرفه می کردم گاه گداری و همچنان می سوزه..
شام خورد و یه ذره اینور اونور ورجه وورجه کرد و نشست کنار منا. از کنارشون رد می شدم، منا جلوم را گرفت که کجا می ری؟ با سینا بازی کن..
می گم چه بازی کنیم؟ کمی فکر می کنه و می گه سنگ، کاغذ، قیچی !
سنگ، کاغذ، قیچی
می گه هر کی 20 شد، برنده ست! تا 20 بازی کنیم؟ و یکی یکی هر بار که قیچی، کاغذ منو می بره یا کاغذش دور سنگ من می پیچه با انگشت اون یکی دستش شمارش می کنه..
16 به 13 به نفع من !! مامانش می گه دیگه باید بریم..
Tuesday, April 15, 2008
بازی نا تمام
Posted by Donya at 4/15/2008
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
0 comments: