Friday, March 14, 2008

برگی از دور دست ها

دلم تنگ شده بود و شاید هم فراموش کرده بودم ناز کردن و نازم را خریدن..
این عزیزم ها، گلم، نازنینم و ده ها کلمه ی دیگر انگار نیاز به جادوی کلام تو داشتن. جادویی که تا چشم روی هم بگذاری تمام می شود و من توانایی پذیرفتنش (شاید هم نگه داشتنش) را هیچ وقت نداشته ام.
هیچ وقت..

دلم یه بغل واقعی می خواد..