دلم تنگ شده بود و شاید هم فراموش کرده بودم ناز کردن و نازم را خریدن..
این عزیزم ها، گلم، نازنینم و ده ها کلمه ی دیگر انگار نیاز به جادوی کلام تو داشتن. جادویی که تا چشم روی هم بگذاری تمام می شود و من توانایی پذیرفتنش (شاید هم نگه داشتنش) را هیچ وقت نداشته ام.
هیچ وقت..
دلم یه بغل واقعی می خواد..
Friday, March 14, 2008
برگی از دور دست ها
Posted by Donya at 3/14/2008