کم کم از اواخر اردیبهشت باید شروع کنیم به جمع و جور کردن و اسباب کشی.
خونه ی جدید را بیشتر دوست می دارم. یک کوچه ی خلوت با کلی دار و درخت و جنگل!! و یک حیاط خوشگل و گلدار !! یعنی همون پر از گل و بوته..
همچنان زیاد با مهسا اینا فاصله نداریم! یعنی یک خیابان سربالایی یا شیب دار یا مایل؟! را تصور کنید که ما الان انتهای این سراشیبی هستیم و مهسا اینها هم کوچه بغلی هستن. از یک ماه دیگه باید این سراشیبی را بریم بالا!! و اونجا ساکن شویم.
بعد اگر قرار شد این تابستان هم برم مهدکودک و با همون خانومه که بعید نیست شوهرم بده تا بتونه مجوز آموزشگاه هنرهای تجسمی بگیره! همکاری به انجام برسونم.. دیگه لازم نیست کوه نوردی!! کنم و این سربالایی را برم. بجاش یک خط مستقیم را باید طی کنم، از این ور خیابون برم اون ور..
ولی امیدوارم خدا قسمت کند و این کاری که چهارشنبه قراره بریم مذاکره کنیم به موفقیت برسد و مذاکرات خوب باشد. در اینصورت دیگه مهدکودک و کانون پرورشی نمی رم امسال..
Monday, April 21, 2008
خونه ی جدید
Posted by Donya at 4/21/2008
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
1 comments:
بابت همه اين اتفاقهاي خوب يه عالمه تبريك