Wednesday, August 6, 2008

امروز به طور ناگهانی و با "کمی" فکر کردن - آزاده الان می خنده باز :دی- و حساب کتاب کردن زیر دوش آب به این نتیجه رسیدم از آنجا که امروز پانزدهم مرداد بوده. بنابراین دو هفته دیگر به پایان مرداد مونده و ٤ جلسه از کلاسهای من باقی مونده که برابره با ٢ هفته!!
یعنی بر عکس تصور قبلی من که فکر می کردم در زودترین حالت ٥شهریور کلاسهام تمام می شه.. یکباره در کمال ناباوری یک هفته بیشتر تعطیلات پیدا کردم :دی :دی
از ذوق تا از حمام اومدم بیرون، سریعن زنگیدم به بچه.. شروع کردم به اطلاع رسانی!!

می دونم! با وجود تمام سختی های امسال و گرما و حال خرابم.. دلم تنگ خواهد شد برای این فینگیلی ها - به قول بچه: بی شعورهای زبون نفهم -

یکباره عروسی ها زیاد شده!
بیست و هفتم مرداد عروسی دختر دوست مامانم می باشد و همون روز هم عقدکنان دخترعمه وسطی می باشد. در دو شهر مختلف تازه! البته فرقی به حال من ندارد چون من روز قبل و بعدش کلاس دارم و سفر کنسل. هیچ جا نمی رم..
سه تا عروسی هم -تا آخر مرداد- اهواز و خرمشهر و آبادان دعوتیم که کلهم در لیست قرار نمی گیره..
هفتم شهریور عروسی خواهرشوهر خواهره می باشد. عروسی دخترعموهه هم می باشد. باز مسلمن در دو شهر مختلف!
که عروسی خواهر شوهر خواهره - نیلوفر- به عروسی الی ارجحیت دارد. فکر می کنم بیشتر هم خوش می گذرد. همین ور دل خودمان هم هست.
بعدش هم ماه رمضان کار را خراب کرده وگرنه باز هم عروسی داشتیم. نامزدی مینای آبی افتاده بعد از ماه رمضان.
هجدهم مهر هم عروسی مهسا می باشد..

مممممممممم .. فعلن کسی یادم نمیاد! کس دیگه ای نبود؟ تعارف نکنید :دی
تازه عسل هنوز در صدد هست دینا را شوهر بده! به قول فیروزه دینامون مادر شوهر پسنده!! :))

0 comments: