!وقتی من سر از آشپزخانه در می آورم حداقل باید منتظر یک اتفاق بود
ماسو یعنی روشنایی ماه
-
این‌جا جایی برای نوشتن، نوشتن و نوشتن
برای حرف‌های خودم با خودم
-
این‌جا جایی برای نوشتن، نوشتن و نوشتن
برای حرف‌های خودم با خودم
Link Dump
Blog Archive
-
▼
2008
(504)
-
▼
August
(65)
- اعصاب ندارم! گوشی ام شارژ نمی شود دیگر.. دارم می ر...
- اولین اقدام بعد از تصادف: زنگ بزنید به پلیس لطفن
- بابا شب قبل تهدید کرده بود ساعت 7 صبح بیدارتون می ...
- لعنت به بی برقی
- موقع رفتن به دیلمان تنبلی ام می گیرد.. موقع برگشتن...
- خواهره با عجله می آید و می گوید زود باش بریم.. بای...
- تقویم می گوید از سه شنبه ماه رمضان می آید.. درست ه...
- حالا که فؤاد خودش را بازنشسته کرده و دیگر تعداد مج...
- این دو روزه همش خسته ام وکوفته.. یه خستگی عمیق انگ...
- بهانه های زیبای خوشبختی
- به قول دینا انگار ما یک شعبه از مطب چشم پزشکی دکتر...
- !وقتی من سر از آشپزخانه در می آورم حداقل باید منتظ...
- ..بعد از فرستادن عکسهای جدیدشمن: این مگس ه رو چیه؟...
- تمام شد
- چرا نمی شود مثل مسنجر یاهو اسم ها را عوض کرد در جی...
- در راستای نکنید آقا جان! نکنید
- اسمایلی یک عدد شکمو
- امروز بعد از خداحافظی از میهن و شکوفه و برگشتن به ...
- رفتم یه لحظه مغازه ی بابا تا یه چیزی بهش بدم. ایست...
- امروز بالاخره میهن را دیدیم. دیروز واقعن اعصاب ندا...
- بدون هیچ عجله ای
- گشنمه.. حوصله ی غذا خوردن ندارم! الان یادم اومد مو...
- با خودم حرف می زنم
- دیروز آقای کدئین این‌جا، کدئین اونجا را دیدم و کلی ...
- نمی دانم چند ترانه ای که از سیمین غانم داشتم در کد...
- گاهی دینا مادری می شود وقتی حال و حوصله ی غذا خورد...
- سوار تاکسی می شوم و روی صندلی جلو جای می گیرم.. اس...
- من نمی دانم چرا همیشه این پیازها از نگاه مادرم یا ...
- مغزم تعطیل شده و رسمن خوابه ولی خواب به چشمهام نرس...
- به گیلدا و شاید بقیه
- بعد از اینکه راه هایی که شکوفه پیشنهاد داد برای سو...
- خوابم آرام ندارد
- روز آخر
- ساعت یازده و نیم شب ست.. دلم تنگ می باشد و شدیدن ه...
- تولد کسی نبود امروز؟
- می نشیند کنارم، دستم را می گیرد و می گذارد روی گرد...
- حدس می زنم یک خرابکاری کرده ام ولی هنوز دقیقن خودم...
- یک گل سرخ برای امیلی مجموعه ای از ٦ داستان کوتاه ا...
- فکر کنم قبل از اینکه آن سوسک بدبخت را بکشم، خودم ر...
- این را هم بگویم که از دیشب مانده روی دلمصفحه بندی ...
- شده ام از آنهایی که هم خدا را می خواهند، هم خرما ر...
- زود دیر می شود
- بلاخره کتابی که در فصل دوم گیر کرده بود را به اتما...
- خواب دیدم دندانم لق شده بود، به بست کوچکی آویزان ب...
- دیروز رفتیم برای تولدش "عادت می کنیم" را خریدیم. آ...
- 500
- زود می گذرد، خیلی زود
- انگار آن حشره ی قبلی از وسط دو نیم شده و به دو تا ...
- یه حشره ی کوچولو در کمال آرامش داره طول وعرض مانیت...
- :|
- چند بار سرک می کشد در اتاق و می بیند دارم حرف می ز...
- :)) :D
- امر بدیهی
- اگر آن یک هفته وسط تیر ماه کلاسهایم را تعطیل نمی ک...
- یعنی من خودم را نکُشم تا فردا هنر کرده ام!! خدا رح...
- گره خورده
- اتاق کلافه
- :)
- .
- شتری ندیده ام
- در هر صورت زیادی
- امروز به طور ناگهانی و با "کمی" فکر کردن - آزاده ا...
- شاید معجزه ای
- متعجبم چگونه می شود پیشنهاد انجام کاری را بدهند ول...
- این روزها که می گذرد
-
▼
August
(65)
![[Powered by Blogger]](http://buttons.blogger.com/bloggerbutton1.gif){kind=small}
