من باید به چند نفر زنگ بزنم. تنبلی ام می آید و خسته ام. حوصله ی حرف زدن ندارم.
بعدازظهر چرت می زدم، خوابم می آمد شدید و با خودم کلنجار می رفتم. عمو مهران گفت بیا برو توی اتاق بخواب و مخالفت کردم. چوب کبریت ها را لای پلک هایم محکم تر کردم تا انقدر نشکند و پلک هایم پایین نیاید!
عروسک سفید و سیاه ِ پاندا و پتو برایم آورد تا همانجا نشسته روی مبل چرتی بزنم! ولی انگار چوب کبریت ها اینبار قصد شکستن نداشتن و محکم مابین پلک هایم جا خوش کرده بودند.
لبه ی یکی از دندان هایم شکسته. زبانم مدام بهش می خورد و آی درد می گیرد.. آی درد می گیرد.. فکر کنم زبونم زخم شده، می سوزه.. از فردا دوباره باید راهی دندانپزشکی شوم!
موقتن مشکل را حل کردم!! آدامس چسباندم روی دندانم! امیدوارم به این زودی ها جدا نشود.
Friday, February 22, 2008
نقش مفید آدامس
Posted by
Donya
at
2/22/2008
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
4 comments:
آدمسهام آدامس های قدیم.
نميدانم چرا اينجا من رو ياد نانسي عجرم مياندازد .
الهی قربون ریختت برم .. منم آدامس می گذاشتم رو دندون شکسته .. یک بار سه روز اونجا بود تا تعطیلات تمام شد ...
ببینم اقای محمد رضا کامپلیمنت می فرمایند یا ما غضب کنیم ؟؟
آخه برادر .. نانسی عجرم منگل را شما با این آبجی ترنجبین بانوی ما مقایسه می کنید ؟؟؟؟
عصبانی بشیم ؟؟؟؟
chi kar kardi bahash ke ye tikash shekaste ... ?!
.
adams?! ... charash fekr nakonam bekone .