Tuesday, February 12, 2008

یادم باشه

متین.ف را دیدم امروز..

می گه یادته اونهمه نقاشی؟ و روز بعد بارون اومد و همش نابود شد؟
: فکرشو کن همه ی اونجا را مجبور شدیم جارو بزنیم تا بشه نقاشی کرد. انگشت اشاره ام دیگه از کار افتاده بود! شب مجبور شدم ببندمش که خم نشه، بدجور درد می کرد.
- خب اونهمه نقاشی را رنگ کردیم..
مکث می کنم
- یادت نیست؟ همه با اسپری طرح اولیه را می کشیدن. من و تو همشون را رنگ می کردیم.
: آخ، راست می گی!! پس بگو چرا انگشتم از کار افتاده بود و تا یک هفته هم کمرم گرفته بود و بدنم درد می کرد.. انقدر که خم شده بودم.
- ولی با اونهمه سختی و بدبختی که کشیدیم یکی از بهترین تابستونا برای هممون بود که هیچ وقت نمی شه فراموشش کرد. واقعن خوب بود..

بعد از دوسال فهمیدم اون مراسم زجر آور آخر شب که آقای لام هممون را جمع کرد برای سرزنش شدن، هیچ ربطی به گروه ما نداشت.
می گه من آخرش رفتم به آقای لام گفتم حقمون این بود؟ بعد از اینهمه سختی و کاری که کردیم؟ ولی آقای لام گفت من کار شما را دیدم، منظور من به اونایی بود که خودشون فهمیدن..
: اونوقت یه تشکر از دهنش در نیومد!
- مژده را یادته؟ مثل فرفره در حال رفت و آمد بود..
: اوهوم. اضافه هم کار کرده بودیم، دیگه چه کاری مونده بود که نکرده باشیم؟ جای چند تا عمله، بی جیره و مواجب کار کردیم..
می خنده و می گه بچه ها می گفتن شهرداری میاد استخداممون می کنه.
با خنده می گه یادمه کفشت هم نابود شد!
: یادته؟ کفش دوست داشتنی ام را مجبور شدم بندازم دور، رنگ زرد و صورتی روش ریخته بود و پاک نمی شد. بقیه را یادته؟ تر و تمیز و مرتب اومدن و مرتب رفتن؟ اونوقت ما چند نفر.. هنوز یادم هست مامانم اومده بود، پرسید همه مرتب و شیک هستن اونوقت تو چه بلایی سر خودت آوردی؟

: یه تعداد آدم دیگه هم بودن که نه اسمشون را فهمیدیم و نه یادمه چه شکلی بودن و کی بودن!
- اون خل مشنگ ها رو می گی؟ هنرستانی ها بودن که کارورزیشون را تو ارشاد می گذروندن. منم کاورزی داشتم دیگه..
: هی من می گم تو اکیپ ما نبودی. پس از کارورزا بودی! بچه پررو، خوب خودت را جا دادی تو اکیپ ما و با همه دوست شدی!
می خنده..
: از ههمون هم کوچیکتر بودی!
- مرسده از همه کوچیکتر بود، 69 ای بود.
: یادم رفته بود، اوهوم! ولی خب مرسده همیشه با خواهرش بود. تازه وارد تو بودی.

می گه یهو همگی غیبتون زد. هیچ خبری ازتون نشد.
: منکه آمل بودم، فیروزه هم سمنان. گیرم که ما غیبمون زد، تو چی شدی؟
- خب گفتم شاید دوست نداشته باشید!
: ناسلامتی تو شماره ات هم عوض شده بود. نباید یه sms می زدی و حداقل شماره ات را می دادی؟
- باور کن بیشتر از 20 بار خواستم به تو و فیروزه sms بدم ولی پشیمون شدم. گفتم خب شاید...
: اینها همش بهانه ست! بی شعوری چونکه وگرنه شماره ی جدیدت را می فرستادی. خوبه شماره ی داداشت عوض نشده بود.

یه عالمه حرف زدیم و خندیدیم و ... یه بعدازظهر خوب توی این سرما و طوفان که اگه از چند روزه قبل قرار نذاشته بودم با متین، پامو حاضر نبودم از خونه بذارم بیرون.

پ.ن: موقع خداحافظی می گم پس خبرش با تو، با مژده و مرسده هماهنگ کردی برای رفتن پیش آقای لام خبر بده. می گه چشم! دیگه بی شعور بازی در نمیارم.
الان sms داد که با مژده هماهنگ کردم. فردا می تونی بیای؟ نوشتم: آره! می بینم که حسابی با شعور شدی. می گه چاکریم آبجی! کمال همنشین در من اثر کرده! دیدی چه زود متحول شدم؟ دیدی حضورت چه تأثیر گذار بود!

پ.ن2: دینا را فرستادم همراه بابا بره و از پسرعمو سی دی بگیره برای نصب مسنجر. دیشب هر کاری کردم با این سرعت نمی شد دانلود کرد. سی دی که پسرعموی عاشق و حواس پرت من داده همه جور نرم افزاری روش هست غیر از مسنجر!!

4 comments:

Anonymous said...

salaaaaaaaaaaam . man nilooam .
ghalebe khoshgel gozashtam . bia bebin

Anonymous said...

دوس میداریم دوستیهایه این مدلی را که هیچ وقت نداشتیم .

Anonymous said...

ایمیلت کلاسیک(مدل قدیمی) یا این مدل جدیدست که
تو مدل جدیده من وقتی تو یاهو مسنجر نیستم .. تو میل که میرم خودش به یاهومسنجر هم کانکت میشه ... بعد ایدی اد لیستات که انلاینن هم تو منو سمته چپ صفحه باز میشه ... تو قسمت کنتاکت . .
اگه هم کلاسیک اون بالا کناره ساینگ اوت بزن رو آل نیو میل .. تا میلت جدید شه بتونی از این سیستم استفاده کنی
.
میدونم که توضیح دادنم خیلی چرت بود ... ولی نمیدونم دیگه چی جوری بگم :دی
حالا خاستی فحش بدی که خوب توضیح کمتر فحش بده که جدیدا ادم شدما :دی

Anonymous said...

جمله اخر رو اصلاح میکنم :
حالا خواستی فحش بدی که خوب توضیح ندادم کمتر فحش بده که جدیدا ادم خطرناکی شدما :دی
:دی