انگار تمام این سالها گذری وجود نداشته. انگار هیچ سالی، هیچ وقتی، هیچ زمانی نگذشته..
انگار ما همون 3 تا دختر مدرسه ای بودیم که دوباره فرصت اینو پیدا کردیم کنار هم بشینیم و با خیال راحت گپ بزنیم.
تفاوت و زمان را حس نمی کردیم. پریسا همون پریسا بود، زهرا همون زهرا و من..
کلی حرف و حرف و حرف که انگار جمع کرده بودیم تا تعریف کنیم برای هم. نفهمیدیم کی شب شد، کی عقربه های ساعت گذشت و وقت رفتن رسید..
Monday, February 18, 2008
انگار همین دیروز بود
Posted by
Donya
at
2/18/2008
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
0 comments: